وقتی با مشت هایش قبلم را میشکست
همه ی فکرم این بود...
مبادا دستانش زخمی شود
چه شد آخر قسم هایش!!!
فکـــــر تنـــــ ـــــم را
از ذهنـــــت بیـــ ــرون کـــــن ...!
تنهـــــا لحظــــــ ـــه ای !!!
حالـــــادوبــ ـــاره بگـــــو ...
بـــ ـــاز هــــــــم دوستــــــ♥ــــم داری......!!؟
سلام دوستان
خیلی ممنون از نظراتتون و ازهمراهیتون که بهم توی کارا کمک کرد
وب جدید من توی بلاگفا http://nadsis.blogfa.com/ هست
خواستیم با بلاگفا هم همکاری داشته باشم
خوشحال میشم سربزنید ونظرتون روبگید
هیچکی از رفتن من غصه نخورد
هیچکی با موندن من شاد نشد
وقتی رفتم کسی قلبش نگرفت
بغض هیچ آدمی فریاد نشد
وقتی رفتم کسی غصش نگرفت
وقتی رفتم کسی بدرقم نکرد
دل من میخواست تلافی بکنه
پس چشه هیچ کسی عاشقم نکرد
وقتی رفتم نه که بارون نگرفت
هوا صاف و خیلی هم آفتابی بود
اگه شب میرفتم و خورشید نبود
آسمون خوب میدونم مهتابی بود
دم رفتن کسی گفت سفر بخیر
که واسم غریب و نا شناخته بود
اما اون وقتی رسید که قلب من
همه آرزوهاشو باخته بود
چهره هیچ کسی پژمرده نبود
گلا اما همه پژمرده بودن
کسائیکه واسشون مهم بودم
همه شاید یه جوری مرده بودن
وقتی رفتم کسی غصش نگرفت
وقتی رفتم کسی بدرقم نکرد
دل من میخواست تلافی بکنه
پس چشه هیچ کسی عاشقم نکرد
بیا برگردنزار دیر بشه خسته شم
نزار قلبم بره جایی وابسته شم
دل من تنگ شده بازبیا پیش من
بیابازم توگوشم یه حرفی بزن
بگو دوسم داری منکه دوست دارم
بابرگرد نزار بی توجایی برم
بیا برگرد دل من برات پر زده
بیا تنهانرو وای! جدایی بده
بگو دوسم داری زل بزن توچشم
بزار حرف دلم رو دوباره بگم
تورومیخوام بیاتوهنوز عشقمی
بگوتنگه دلت واسه من یه کمی
بیابرگردهنوزم دلم خونته
بیابرگردیه بارگوش به حرفم بده
ترومیخوام بیاهنوز عشقمی
بگوتنگه دلت واسه من یه کمی
بیا بازم بیا دل ببازم بیا
بیا دونیام و با تو بسازم
بیا
بیا دنیام شده باز تماشای تو
دل من تنگ شده واسه چشمای تو
دلم هرجا بری میگه دنبالته
بیا احساس من قلب من مال تو
بیا تنهام نزار دیگه برگرد بیا
تو که میدونی پیشِ همه قلب ما
بگو دوستم داری ضُل بزن توی چشم
بزار حرف دلم رو دوباره بگم
تورو می خوام بیا تو هنوز عشقمی
بگو تنگ دلت واسه من یکمی
بیا برگرد هنوزم دلم خونــَته
بیا برگرد یه بار گوش به حرفم بده
تورو می خوام بیا تو هنوزعشقمی
بگو تنگه دلت واسه من یکمی
بگو دوستم داری… داری
بیا برگرد .. بیا برگرد
بگو دوستم داری ضُل بزن توی چشم
بزار حرف دلم رو دوباره بگم
تورو می خوام بیا تو هنوز عشقمی
بگو تنگ دلت واسه من یکمی
بیا برگرد هنوزم دلم خونــَته
بیا برگرد یه بار گوش به حرفم بده
تورو می خوام بیا تو هنوزعشقمی
بگو تنگه دلت واسه من یکمی
مرتضی پاشایی
یکی بود که یه روزی منودوس داشت حالا رفته
یکی نبود بدونه بی خبر اون کجارفته
همه ی قصه این بود چقد آسون چقد زود
یکی قلبت رو برده
سرمون چی اورده
از دست تو دلگیرم
از قصه توسیرم
دیوونه شدم....بی خونه شدم.....از دست تومیمیرم
این قصه مادوتاس....میبینی چقدکوتاس؟
تقصیرتوئه اشکه توچشام دیوونه بی احساس
یکی بود که از امروز شده عکس تو اتاقم
یکی نبود بدونه نمیاد دیگه سراغم
چقداین قصه تلخه بخدااشتباه
توچیکارکردی با این دلی که بی گناه
از دست تو دلگیرم از قصه توسیرم
دیوونه شدم بی خونه شدم ازدست تو میمیرم
این قصه مادوتاس....میبینی چقدکوتاس؟
تقصیرتوئه اشکه توچشام دیوونه بی احساس
دلخوری از بغض پری میفهمم
ناراحتی...غصه داری میفهمم
دلواپس فردای با من بودنی
دلگیری از من......اما درگیرمنی
داری دل میزنی دل میکنی تو کم کم
من بهت حق میدم من حالتو میفهمم
نبضه احساستو میگیرم وحالت خوش نیست
این دفه نیت من خیره
تو فالت خوش نیست
دارم میبازمت ای داد بی داد
خودم کردم که لعنت بر خودم باد
سلام امروز تولد زاهرا سیدی هست ساعت5داریم میریم خونه اشون
میخوام همینجا تولد دوست عزیزم روبهش تبریک بگم وبفهمه که خیلی دوسش دارم
تولدت مبارک زهراجونم
برایت بهترین هایی راآروز میکنم که هیچکس برایم آرزونکرد
بزرگترین حماقت زندگی می تونه این باشه که
به کسی که اشکاتو میبینه و بی اعتنا میره ،
برای بار دوم اعتماد کنی ....!
گوشه راستم بنویس پخش زنده . . .
پخش مستقیم از کجایش مهم نیست . . .!!!
بنویس زنده است هر چند دلش گرفته باشد . . .
گاهی بدون گریه ، بغض ، داد و هوار ؛ با غرور باید قبول کنی که فراموش شده ای و بروی دنبال زندگی ات
متــــــــاسفم… نه برای تو که دروغ برایــــت خـــود زندگیست… نه برای خودم که دروغ تنهـــا خط قرمز
زندگیـــستــــ بـــرایم…. متاسفم که چرا مزه ے عشـــــــق را…. از دستـــــــــ تــــــو چشیــــدم….
بهار و این همه دلگیری ؟؟
کسی فصل ها را جا به جا نکرده ؟؟!
گاهی احساس تلف میشود ؛
به پای عمر !
و چه عذابی میکشد ،
کسی که هم عمرش تلف میشود ؛
هم احساسش ........
انصاف نیست دنیا انقدر کوچک باشد که ادم های تکراری را روزی هزار بار ببینی
و انقدر بزرگ باشد که کسی را که دلت میخواهدحتی یک بار هم نبینی
پایانی برای قصه ها نیست،
نه بره ها گرگ میشوند نه گرگها سیر!
خسته ام از جنس قلابی آدمها...
دار میزنم خاطرات کسی را که مرا دور زده،
حالم خوب است...
اما گذشته ام درد میکند!!
همین که دستت رو آروم بگیره.....
یه فشار کوچیک بده.....
این یعنی من هستم تا آخرش.....
همین کافیه....!
امروز روز آخرمدرسه بوددیگه تموم شد....آخ آخ امروز همه گریه افتادن....دلم آتیش گرفت....دیگه سال آینده همه ازهم جدامیشیم.....
مث اسکلا روی لباس هم یادگاری نوشتیم.....لباس هامون همه خط خطی شد....
امتحان هم منکه بددادم.....بقیه رونمیدونم.....
خب دیگه..سومBهم تموم شد.....
ولی سال دیگه یه سال اول راه میندازیم خفننننن....توی مدرسه شاهد...باکوثر
سلام چندروز پیش نتیجه های نمونه وتبزهوشان روزدن
نتیجه ها:فاطمه سلطانی.زهراسعیدی حمید.فاطمه میرزایی.فاطمه مقبلی.نرگس کمالی.محبوبه مجازی.زهرافاریابی.راحیل قزلباش.زهراملایی...ایناتیزهوشان
زهراسعیدی ایرج.مهلامصطفوی.عاطفه سالاری.زینب میرشکاری.هانیه مجازی.فاطمه عبادی.الهه طهماسبی.راضیه سنجری.زهراسیدی...ایناهم نمونه
ماهم.....
فرداهم آخرین امتحانه.....روز آخر....دیگه همه داریم دبیرستانی میشیم....سومBمتلاشی شد....
الهی که سقف آرزوت خراب بشه روی سرش
بیای ببینی که همه،حلقه زدن دور وبرش
الهی که مریض بشه پیغام بده که زود بیا
وقتی که اونجابرسی بسته شه چشمای تَرش
الهی که روز وصال طوفان شه ازسمت شمال
هیچی ازاون روز نمونه به گلای پرپرش
عمرت الهی کم نشه،اما پرازغصه باشه
زجرایی که به من دادی خوب بکشی تاآخرش
الهی که یه روزخوش ازتو گلوت پایین نره
رسوای عالمت کنن اون چشای دربه درش
قسم میخوردی بامنی،قسم میخوردی به خدا
خداالهی بزنه،به کمرت،به کمرش
من اهل نفین نبودم،چه برسه که توباشی
بیادالهی خبرت،بیادالهی خبرش
یکی،دوتا،سه تاکه نیس،ازخیلیاش بی خبرم
هرچیزوکه نمیشه گفت پس میکنم مختصرش
هرچی بدی کردی به من،الهی اون باتو کنه
ببینی دیگری به جات رفته شده همسفرش
توئی که عاشقم بودی بری سراغ دیگری؟
واسه خودام فکرمیکنم مشکله قدری باورش
میخوام بدونم قد من عاشقته،دوست داره؟؟؟
اینکه رهاکردی منو می ارزه به درد سرش؟
ماچه نکردیم واسه تو،کم به آب وآتیش زدیم؟
ای بی وفارفتی کجا،سراغ ازما بهترش؟
نامه روبه تونمیدم میفرستمش واسه خدا
تاببینه چقدبده،بنده از بد،بدترش
سلااااام من ازهمینجاتولد بهترین دوستام یعنی مهرونوش وزینب روپیش پیش تبریک میگم زینب دوشنبه 15اردیبهشت ومهرنوش16اردیبهشت هست
کاش پیش هم بودیم وبراشون تولدمیگرفتیم وخلاصه یه نیم ساعتی بزن وبرقص داشتیم
ولی الان چی؟؟؟؟تا5شنبه نمیبینمشون
این پست روگذاشتم که اگه زینب ومهرنوش اومدن دیدن بفهمن به فکرشون بودم وهستم .خیلی دوسشون دارم
سلام امروز اخرین روزی بود که قبل از امتحان نمونه وتیزهموشان رفتیم مدرسه
اخرهفته5شنبه19اردیبهشت امتحان داریم برامون دعاکنین
امروز کلا روز مزخرفی بودچون همه حالشون گرفته بود
یه نظرسنجی برگه ای داشتیم که عاطفه نوشت:موضوع:اختتامیه.....دوستان امروز روز اخره اگه حرفی دارین به معلم ها یا بچه هابزنین بنویسین....بعدن متن کامل رومیزارم
خلاصه امروز اساسی حال همه گرفته بودچون تاچندوقت دیگه معلوم نبود بچه های سومBهمدیگه رومیبینن یا نه؟؟؟
هفته قبل به خانوم مسلمی(مدیر گرامی که همیشه روی اعصاب منه)گفتیم هفته اخر(این هفته)روتعطیل کنین که بخونیم برای امتحان اونم گفت باشه فقط شنبه رو بیاین بقیه اش رو نمیخواد بیاین..ماهم ازخداخواسته فقط امروز رو رفتیم
ادرس اینجاروبه همه بچه هادادم که اگه خدایی نکرده....زبونم لال....گوش شیطون کر ازهم جدا شدیم اینجا بینمون یه پل ارتباطی باشه
من یکی که ازهمین الان دلم برای همه تنگ شده مخصوصازینب وعاطفه ومهلا جونم
خانم سعیدی:چراآبلیمو اسیده؟؟؟؟
من:چون آبلیمو سرکه اس...
خانم سعیدی:ا
من:)
بچه ها:))))))
*****
زهرا سعیدی:بچه هاآهنگ جدید پرتضی ماشایی(مرتضی پاشایی) روشیدین
*****
نرگس کمالی درحال کنفرانس:لب های همه به لب های پیامبر دوخته شده بود
ما:))))))
******
خانم شریفی(دبیرمحترم ادبیات):تفاوت غضیده وقسل.....
*******
خانم سعیدی درحال مثال زدن برای استفاده طولانی از دارو:مثلا شمابچه اتون مریض میشه میرین انتی بیوتیک میگیرین میخورین بچه خوب نمیشه....خب اخه معلم من.....مادر من....عزیزمن....وقتی ماانتی بیوتیک بخوریم چرابچه خوب بشه؟؟؟؟مثلاشماگرسنه ای من میرم خوراکی میخورم شماسیر میشی؟؟؟؟
******
به دلیل اعتراض دوستان عکسشون حذف شدایشالایه بار دیگه بازم عکس میزاریم
اون هاروتوی مدرسه.....بالباس فرم.....زنگ آخر.....بعدامتحان....اونم امتحان سه گام وانعطاف وپرش دادیم کلی ژولیده شدیم...البته دوستان ژولیده شدن منکه نبودم....
خب مرسی از2-3تانظری که دادین شرمنده کردین
سلام دوستان
کلاس ما(سوم B)یکی از کلاس های شلوغ وپرسرو صداو متحدوپایه مدرسه نمونه دولتی صدریه اس که اگه بخوام در موردکارهای خلاف وخراب کاری هاش توی مدرسه بگم هرچی بگم کم گفتم در مورد دانش اموز هاش بگم بازم هرچی بگم کم گفتم خب اینم معرفی پایه ترین های سومB:
1-نرجس فاریابی:خودم-تخلص:سرجس
2زینب میرشکاری:معروف به میریش یا جینب-توی جک بی مزه گفتن استاده(یارو میره تو اشپرخونه اینورو نگاه میکنه کتری نیست اونورو نگاه میکنه کتری هست)رقاص-قسمش هم به جون مجیدمون هست ما که نفهمیدیم مجیدکیه؟؟؟؟
3-عاطفه سالاری:عاشق گروه های کره جنوبی-معروف یه ساطی(هیونگ)
4-هانیه مجازی-معروف به ثانیه-هانیه هم گروه های کره ای رو دوس داره(پارک جونگ مین)
5-مهرنوش نصیری:معروف به ووبین یا ابرو قشنگ
6-زهراسعیدی:خرخون جمع(جانگ گیون سوک)
7-فاطمه سالاری:مخ ریاضی(کیم کیبوم)
8-مهلامصطفوی:معروف به اذر(رضا)رفیق خرابکاری های من
9-راحیل قزلباش:راحیل همیشه میگه میخوام خودم رو اصلاح کنم-دوس داره بمیره یهantiboyتمام
10-راضیه سنجری:این هم مث عاطفه عاشق گروه های کره ایه(کیم بوم)
11-زهرامظهری:مانکن2012-رقاص-مطرب-نوازنده-خواننده-هرچی بگم بازم کمه
12-فاطمه محمدی:عابربانک-سوهان روح
در پست های بعد عکس چندتااز بچه هارو میزارم
خب نظرتون درباره سومBچیه؟
چه بر سر ما آمد..؟
که «سلام»سادهترین واژه میان آدمها…
برایمان تبدیل به دشوارترین واژه شد…
چنان که برای بیانش..
باید به دنبال بهانه بگردیم…
امشب بازهم پستچی پیر محله ی ما نیومد..
یا باید خانه مان را عوض کنم..
یا پستچی را …
تو که هر روز برایم نامه می نویسی ، مگه نه . . . ؟
هیــچ گاه…
به خاطــر هیــچ کــس..
دست از ارزشهایت نکش..
چون زمانـی که اون فــرد از تــو دسـت بکشـد ..
تــــو می مانـی و یـک “مـن ” بـی ارزش…..!
دل هیچ کس نمیسوزد برحال غمناکم
مگرسوزدهمان شمعی که میسوزدسر خاکم
سکوتی بوددرقلبم کزدم فریاد
اگرازشهر غم رفتی مراهرگزمبرازیاد
خانوم خوشگِله برسونمت؟؟؟؟؟؟؟
خوشگله چن لحظه از وقتتو به مــــا میدی؟؟؟؟؟؟
اینها جملاتی بود که دخترک در طول مســیر خوابگاه تا دانشگاه می شنید!
بیچــاره اصـلا" اهل این حرفـــــها نبود...این قضیه به شدت آزارش می داد
تا جایی که چند بار تصـــمیم گرفت بی خیــال درس و مــدرک شود و
به محـــل زندگیش بازگردد.
روزی به امامزاده ی نزدیک دانشگاه رفت...
شـاید می خواست گله کند از وضعیت آن شهر لعنتی....!
دخترک وارد حیاط امامزاده شد...خسته... انگار فقط آمده بود گریه کند...
دردش گفتنی نبود....!!!!
رفت و از روی آویز چادری برداشت و سر کرد...وارد حرم شدو کنار ضریح
نشست.زیر لب چیزی می گفت انگار!!! خدایا کمکم کن...
چند ساعت بعد،دختر که کنار ضریح خوابیده بود با صدای زنی بیدار شد...
خانوم!خانوم! پاشو سر راه نشستی! مردم می خوان زیارت کنن!!!
دخترک سراسیمه بلند شد و یادش افتاد که باید قبل از ساعت ۸ خود را
به خوابگاه برساند...به سرعت از آنجا خارج شد...وارد شــــهر شد...
امــــا...اما انگار چیزی شده بود...دیگر کسی او را بد نگاه نمی کرد..!
انگار محترم شده بود... نگاه هوس آلودی تعـقــیبش نمی کرد!
احساس امنیت کرد...با خود گفت:مگه میشه انقد زود دعام مستجاب
شده باشه!!!! فکر کرد شاید اشتباه می کند!!! اما اینطور نبود!
یک لحظه به خود آمد...
دید چـــادر امامــزاده را سر جایش نگذاشته
آن شب باران میبارید....
باران که میبارد به تو مشتاق ترمیشوم.....
وتو نمیدانی چه بارانی بود چون نیامدی......
وباران میبارید.....
آن شب تب کردم وتو هیچ نکردی.....
وبالاخره دیشب مردم و توحتی تب نکردی.....
چــــقـــدر بـــــآیـــد بــــگــــذرد ؟؟؟
تـــــآ مـــنــــ
در مــــــرور خــــآطــــرآتـــــمـــ
وقـــــتــیـــــ از کــــنــار تــــو رد مــــیـــ شـــــومــــ .
تــــنـــمــــ نــــلـــــرزد …
بـــــــغـــضــــمــــ نــــگـــــیــرد …
قندان خانه را پر کردم از حرف هایت …
تو که میدانی …
من چای تلخ دوست ندارم …
هوس فنجانی دیگر کرده ام …
کمی بیشتر بمان …
آدم دوس داره گاهی غرق بشه....غرق شدن همیشه در آب نیست....در غصه نیست....درخیال نیست...
آدم دوس داره گاهی تو یه آغوش غرق بشه.....
همیشه خودت باش کسی که تورا دوست داشته باشد باتو میماند....برای داشتنت میجنگد....
امااگر دوستت نداشته باشد....به بهانه ای میرود
خدایا وقتی دلت میگیره چکار میکنی؟؟؟؟؟
میری یه گوشه میشینی و گریه میکنی؟؟؟؟؟
هی بانگات بازی میکنی که یادش بره میخواسته گریه کنه؟؟؟؟
یه لیوان آب میخوری که بغضت رو بفرستی پایین؟؟؟؟؟
یادت میاد که خدایی وهمیشه بایدتنها باشی؟؟؟؟
خدایا نمیدونی من این روزا چقد خدابودم.....
روزگاری خواهد رسید همچنان که در آغوش دیگری خفته ای به یاد من ستاره هاراخواهی شمرد تا آرام شوی....
دلت هوایم را خواهد کرد....
به یادخواهی اورد با هم بودن هایمان را.....
به یادخواهی آورد خنده هایم را.....
به یادخواهی اورد اشک هایم را....
به یاد خواهی اورد آغوشم را...
مطمعنم در ان لحظه دلت میگویی:من آغوشت را میخواهم
امـشبـ هـیچـی نـمے خـوآهـم !
نـه آغـوشـتـ رآ
نـه نـوازش عـآشقـآنـه اتـ رآ
نـه بـوسـه هـآے شـیریـنتـ...
فقـطـ بـیـآ
مےخـوآهـم تـآ سحـر بـه چشـمـآن زیبــــایتـ خیـره بـمــآنـم
هـمیـن کـآفـی استـ
بـرآے آرامـش قلبـــ بــی قـرآرم
تـو فقـط بـیــآ . . .
تنهایی زمانی است که کسی را از دست می دهی؛
اما یگانگی زمانیست که خودت را در می یابی …
::
::
نمی دانم دوستش دارم یا نه؟!
با هم قدم میزنیم
با هم میخوابیـم
دلم که میگیرد، آغوشش را بـــاز می کنـــــد
و بر گونه هایم بوسه میزند
اما نمی دانم دوستش دارم یا نه؟!
“تنهاییـــــم را” . . .
::
::
نه اینکه زانو زده باشم …
نه !!!
فقط تنهایی سنگین است…