پاپیون
رنگ و وارنگ از همه رنگ

 

چه بر سر ما آمد..؟

که «سلام»ساده‌ترین واژه میان آدم‌ها…

برایمان تبدیل به دشوارترین واژه شد…

چنان که برای بیانش..

باید به دنبال بهانه بگردیم…

 




نوشته شدهجمعه 23 فروردين 1392برچسب:, توسط yalda


 


امشب بازهم پستچی پیر محله ی ما نیومد..
یا باید خانه مان را عوض کنم..
یا پستچی را …
تو که هر روز برایم نامه می نویسی ، مگه نه . . . ؟

 

 





نوشته شدهجمعه 23 فروردين 1392برچسب:, توسط yalda

 

دلتنگی های من به تو رفته اند…

 

آرام می آیند در سینه می نشینند..

 

دیگر نمیروند…

 




نوشته شدهجمعه 23 فروردين 1392برچسب:, توسط yalda

 

هیــچ گاه…

 

به خاطــر هیــچ کــس..

 

دست از ارزشهایت نکش..

 

چون زمانـی که اون فــرد از تــو دسـت بکشـد ..

 

تــــو می مانـی و یـک “مـن ” بـی ارزش…..!

 

 


 





نوشته شدهجمعه 23 فروردين 1392برچسب:, توسط yalda

 

دل هیچ کس نمیسوزد برحال غمناکم

 

مگرسوزدهمان شمعی که میسوزدسر خاکم

 

سکوتی بوددرقلبم کزدم فریاد

 

اگرازشهر غم رفتی مراهرگزمبرازیاد

 





نوشته شدهجمعه 23 فروردين 1392برچسب:, توسط yalda

خانوووووووم....شــماره بدم؟؟؟؟؟؟

خانوم خوشگِله برسونمت؟؟؟؟؟؟؟

خوشگله چن لحظه از وقتتو به مــــا میدی؟؟؟؟؟؟

اینها جملاتی بود که دخترک در طول مســیر خوابگاه تا دانشگاه می شنید!

بیچــاره اصـلا" اهل این حرفـــــها نبود...این قضیه به شدت آزارش می داد

تا جایی که چند بار تصـــمیم گرفت بی خیــال درس و مــدرک شود و

به محـــل زندگیش بازگردد.

روزی به امامزاده ی نزدیک دانشگاه رفت...

شـاید می خواست گله کند از وضعیت آن شهر لعنتی....!

دخترک وارد حیاط امامزاده شد...خسته... انگار فقط آمده بود گریه کند...

دردش گفتنی نبود....!!!!

رفت و از روی آویز چادری برداشت و سر کرد...وارد حرم شدو کنار ضریح

نشست.زیر لب چیزی می گفت انگار!!! خدایا کمکم کن...

چند ساعت بعد،دختر که کنار ضریح خوابیده بود با صدای زنی بیدار شد...

خانوم!خانوم! پاشو سر راه نشستی! مردم می خوان زیارت کنن!!!

دخترک سراسیمه بلند شد و یادش افتاد که باید قبل از ساعت ۸ خود را

به خوابگاه برساند...به سرعت از آنجا خارج شد...وارد شــــهر شد...

امــــا...اما انگار چیزی شده بود...دیگر کسی او را بد نگاه نمی کرد..!

انگار محترم شده بود... نگاه هوس آلودی تعـقــیبش نمی کرد!

احساس امنیت کرد...با خود گفت:مگه میشه انقد زود دعام مستجاب

شده باشه!!!! فکر کرد شاید اشتباه می کند!!! اما اینطور نبود!

یک لحظه به خود آمد...

دید چـــادر امامــزاده را سر جایش نگذاشته

آپلود عکس رایگان و دائمی




نوشته شدهجمعه 23 فروردين 1392برچسب:, توسط yalda

 


آن شب باران میبارید....
باران که میبارد به تو مشتاق ترمیشوم.....
وتو نمیدانی چه بارانی بود چون نیامدی......
وباران میبارید.....
آن شب تب کردم وتو هیچ نکردی.....
وبالاخره دیشب مردم و توحتی تب نکردی.....




نوشته شدهپنج شنبه 22 فروردين 1392برچسب:, توسط yalda


چــــقـــدر بـــــآیـــد بــــگــــذرد ؟؟؟

تـــــآ مـــنــــ

در مــــــرور خــــآطــــرآتـــــمـــ

وقـــــتــیـــــ از کــــنــار تــــو رد مــــیـــ شـــــومــــ .

تــــنـــمــــ نــــلـــــرزد …

بـــــــغـــضــــمــــ نــــگـــــیــرد …




نوشته شدهپنج شنبه 22 فروردين 1392برچسب:, توسط yalda

خدایا کاش قیامتت همین امروز بود..چون وقت رفتن به من وعده دیدارقیامت را داد




نوشته شدهپنج شنبه 22 فروردين 1392برچسب:, توسط yalda

سخت است "او" کردن "تو" یی که همه ی "من"بود




نوشته شدهپنج شنبه 22 فروردين 1392برچسب:, توسط yalda

Naghmehsara.ir (45)

قندان خانه را پر کردم از حرف هایت …

تو که میدانی …

من چای تلخ دوست ندارم …

هوس فنجانی دیگر کرده ام …

کمی بیشتر بمان …

 
 



نوشته شدهپنج شنبه 22 فروردين 1392برچسب:, توسط yalda
   آدم....


آدم دوس داره گاهی غرق بشه....غرق شدن همیشه در آب نیست....در غصه نیست....درخیال نیست...

آدم دوس داره گاهی تو یه آغوش غرق بشه.....




نوشته شدهپنج شنبه 22 فروردين 1392برچسب:, توسط yalda

همیشه خودت باش کسی که تورا دوست داشته باشد باتو میماند....برای داشتنت میجنگد....

امااگر دوستت نداشته باشد....به بهانه ای میرود




نوشته شدهپنج شنبه 22 فروردين 1392برچسب:, توسط yalda
   .....


تمام روزهایی که سرگرمی ات بودم....زندگی ام بودی




نوشته شدهپنج شنبه 22 فروردين 1392برچسب:, توسط yalda

خدایا وقتی دلت میگیره چکار میکنی؟؟؟؟؟

میری یه گوشه میشینی و گریه میکنی؟؟؟؟؟

هی بانگات بازی میکنی که یادش بره میخواسته گریه کنه؟؟؟؟

یه لیوان آب میخوری که بغضت رو بفرستی پایین؟؟؟؟؟

یادت میاد که خدایی وهمیشه بایدتنها باشی؟؟؟؟

خدایا نمیدونی من این روزا چقد خدابودم.....




نوشته شدهپنج شنبه 22 فروردين 1392برچسب:, توسط yalda

روزگاری خواهد رسید همچنان که در آغوش دیگری خفته ای به یاد من ستاره هاراخواهی شمرد تا آرام شوی....

دلت هوایم را خواهد کرد....

به یادخواهی اورد با هم بودن هایمان را.....

به یادخواهی آورد خنده هایم را.....

به یادخواهی اورد اشک هایم را....

به یاد خواهی اورد آغوشم را...

مطمعنم در ان لحظه دلت میگویی:من آغوشت را میخواهم




نوشته شدهپنج شنبه 22 فروردين 1392برچسب:, توسط yalda

امـشبـ هـیچـی نـمے خـوآهـم !

نـه آغـوشـتـ رآ

نـه نـوازش عـآشقـآنـه اتـ رآ

نـه بـوسـه هـآے شـیریـنتـ...

فقـطـ بـیـآ

مےخـوآهـم تـآ سحـر بـه چشـمـآن زیبــــایتـ خیـره بـمــآنـم

هـمیـن کـآفـی استـ

بـرآے آرامـش قلبـــ بــی قـرآرم

تـو فقـط بـیــآ . .
.

 




نوشته شدهچهار شنبه 21 فروردين 1392برچسب:, توسط yalda

tanhaei3 اس ام اس تنهایی شهریور 91

 

تنهایی زمانی است که کسی را از دست می دهی؛

اما یگانگی زمانیست که خودت را در می یابی …

::

::
نمی دانم دوستش دارم یا نه؟!

با هم قدم میزنیم

با هم میخوابیـم

دلم که میگیرد، آغوشش را بـــاز می کنـــــد

و بر گونه هایم بوسه میزند

اما نمی دانم دوستش دارم یا نه؟!

“تنهاییـــــم را” . . .

::

::

نه اینکه زانو زده باشم …

نه !!!

فقط تنهایی سنگین است…




نوشته شدهچهار شنبه 21 فروردين 1392برچسب:, توسط yalda

وفای شمع را نازم که بعد از سوختن به صد خاکستری در دامن پروانه میریزد نه چون انسان که بعد از رفتن همدم گل عشقش درون دامن بیگانه میریزد




نوشته شدهسه شنبه 20 فروردين 1392برچسب:, توسط yalda
.: Weblog Themes By www.NazTarin.com :.